Page 11 - فصلنامه فرهنگی خبری شماره نهم
P. 11

‫شماره نهم‪ :‬پائیز ‪1399‬‬

‫با بنیاد ایران‌شناسی‬                            ‫ ■یادداشت بنیاد ایرا ‌نشناسی درباره اظهارات اخیر‬

                                                           ‫رئیس جمهوری ترکیه در باکو‬

                         ‫البته آذر ‌یها عجین گشته است‪ .‬ایران پر حیات و نشاط‪،‬‬      ‫بسم الله المتعال‬

                         ‫سخنان دور از هنجار سیاسی و مخالف با حقایق تاریخی ایران اقوام گوناگون با تبار و نژادهای متنوعی است که‬

                         ‫آقای اردوغان رئیس جمهور کنونی ترکیه دربارة پاره تن فراتر از یک جغرافیای قومی در این سرزمین در کنار هم‬

                         ‫ایران آذربایجان‪ ،‬موجب تعجب آمیخته با نفرت در ایران زیست ‌هاند و با داشتن فرهن ‌گها و سبک زندگی گوناگون‬

                         ‫و دیگر محافل سیاسی و فرهنگی جهان شد و مانند دیگر گذشت ‌های درخشان را در تاریخ این مرزوبوم تجربه کرد‌هاند‬

                         ‫دخال ‌تهای پنهان و آشکار او در ایران و آذربایجان عزیز‪ ،‬هرچند حوادث و وقایع تاریخی درگذر زمان و در سایه‬

                         ‫محکوم شد‪ .‬بنیاد ایرا ‌نشناسی پیش از پرداختن ج ّدیتر به سیاستمداران و حاکمان ضعیف‪ ،‬هر از چندی پار‌های‬
                         ‫از این مرزوبوم را به دیگر‬                                           ‫مسئله اقوام ایرانی و شیعیان‬

                         ‫بیگان ‌های بخشیدند؛ اما ه ‌ماینک‬  ‫ایـران تاریـخ یـک قـوم و قبیله و‬  ‫تحت ستم و محروم از حقوق‬
                         ‫صر ‌فنظر از یک ادعای ارضی‬         ‫یک نقطه نیسـت‪ .‬ایران سـرزمینی‬     ‫بشری خود در ترکیه ب ‌هویژه‬
                         ‫پیوسته م ‌یتوان از یک پیوند‬       ‫وسـیع به گسـتره فرهنـگ ایرانی‬     ‫برادران دلاور ُکرد‪ ،‬فعل ًا به‬
                         ‫مشترک فرهنگی اقوام ایرانی‬         ‫و اقـوام ایرانـی اسـت‪ .‬تاریخ خود‬  ‫شرحی مختصر دربارة ایران‬
                         ‫در این جغرافیای جدا افتاده‬        ‫گـواه همزیسـتی و تعامـل اقـوام‬    ‫بزرگ فرهنگی بسنده م ‌یکند‬
                         ‫سخن گفت‪ .‬افسوس و دریغی‬            ‫گوناگون ایرانی در سـرزمین ایران‬   ‫و چشم به روزگاری است که‬
                         ‫که بیان آن در قالب گلای ‌هها و‬    ‫و احسـاس همبسـتگی و وحـدت‬         ‫اقوام و سرزمی ‌نهای جدا شده‬
                         ‫حسر ‌تها دوران جدائی است‪.‬‬                                           ‫و ستمدیده ایرانی به دامان مادر‬

                         ‫حسر ‌تهای فروخفته از جدائی‬        ‫آنان بـا یکدیگر اسـت‪.‬‬             ‫خود باز گردند‪ .‬انشاءالله همه‬
                         ‫از سرزمین پدری و فرهنگ‬                                              ‫محققان تاریخ‪ ،‬ایرا ِن تاریخی‬

                         ‫را‪ ،‬گستر‌های از ماوراءالنهر و سرتاسر آسیای باختری تا مادری در زبان و شعر و ادب که خود گستر‌های پردامنه‬

                         ‫دریای مدیترانه و مصر دانست ‌هاند که مرزهای شمال باختری در تاریخ ادبیات ایرا ‌نزمین از گذشت ‌ههای دور تاکنون‬

                         ‫آن ارمنستان و آذربایجان و آران‪ ،‬از دوران دولت ماد است‪« .‬ادبیات حسرت» گستر‌های عمیق و دامن ‌هدار از درد‬

                         ‫شک ‌لگرفته است‪ .‬این جغرافیای پهناور تاریخی همواره و حسرت جدائی در قلمرو جان و معنا و صد البته جغرافیا‬

                         ‫بانام اقوام‪ ،‬ملل و مردم ایران درخششی دوچندان یافته که از را‪ ،‬با خود دارد که شعرای نژاد ایرانی پیوسته در حسرت‬

                         ‫عهد کهن تاکنون در این سرزمین تاریخی زیست ‌هاند‪ .‬سخن جدائی از سرزمین ایران سخن م ‌یگویند‪ ! :‬آی آراز (ارس)‬

                         ‫از این گستره جغرافیائی و تاریخی پیوسته یادآور تمام اقوام بیر دالغا وو ‌ر‪ ،‬دریا کیمی توفان ائله ظالمین ییخ قصرینی‪،‬‬

                         ‫ایرانی زبان و ایران ‌یتباری است که بانا ‌مهایی چون لرها و اوز باشینا ویران ائله «ای ارس موجی بز ‌ن‪ ،‬همچون دریا‬

                         ‫ل ‌کها و مازندران ‌یها و گیلک ‌یها و کوش ‌یها و تا ‌تها و توفان کن «کاخ ظالم را بیفکن‪ ،‬بر سرش ویران کن‌* سو ده‬

                         ‫تالش ‌یها و بلو ‌چها و پشتو ‌نها و کردها و دیگر اقوام صد ییل سندن آخا ‌ن‪ ،‬قانه دؤنن گؤز یاشی دیر بو اسف احوالی‬

                      ‫‪9‬‬
   6   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16