Page 8 - فصلنامه فرهنگی خبری شماره نهم
P. 8

‫شماره نهم‪ :‬پائیز ‪1399‬‬

‫است نه بصری و محسوس‪ .‬در فلسفه ادراكات را به ادراكات وقتی شخص ادراك‌كننده یك سیب را تصور م ‌یكند‪ ،‬آن‬             ‫با بنیاد ایران‌شناسی‬

‫را شهود می‌كند و گوئی احساس م ‌یكند که در درون سیب‬  ‫حسی‪ ،‬خیالی و عقلی تقسیم م ‌یكنند‪.‬‬

‫ادراك حسی‪ ،‬ادراكی است كه با حواس پنج‌گانه انجام است‪ ،‬یعنی هم عین سیب است و هم عین سیب نیست‪،‬‬

‫می‌شود؛ بصری‪ ،‬سمعی و‪ . ...‬در تعریف ادراكات خیالی هم سیب است‪ ،‬هم سیب نیست‪ .‬ب ‌هعبارتی‪ ،‬انسان وقتی‬

‫به خیال متصل اشاره می‌شود‪ .‬ادراك خیالی صحنه و شهود م ‌یكند در واقعی ِت بیرون و زیبایی مستغرق م ‌یشود‪،‬‬

‫عرصه‌ای در ذهن و روح انسان است كه او در آن م ‌یتواند آن را ادراك كرده و از آن توشه‌ای برمی‌گیرد و در عالم‬

‫خلاق باشد و خلاقیت كند‪ .‬همان‌گونه كه خداوند در عالم‪ ،‬خیال خود ذخیره می‌كند و بعد آن را ب ‌هصورتی در عالم‬

‫خلاقیت می‌كند‪ .‬عالمی كه انسان در آنجا انشاء صورت حس پدیدار م ‌یسازد‪ .‬پس هنرمند واقعی كسی است كه با‬

‫و عمل می‌كند و تصویر و مفهوم می‌سازد‪ ،‬عالم خیال پرواز غیرحسی به عالمی غیر از این عالم‪ ،‬آنجا كه حقایق‬

‫است‪ .‬ادراك عقلانی‪ ،‬ادراكی است كه با عقل سروكار عریان هستند‪ ،‬جلو‌های از جلو‌هها را م ‌یبیند بعد آن را‬

‫ب ‌هصورت سخن‪ ،‬شعر‪ ،‬كلام یا‬                                           ‫دارد‪ ،‬نیرویی كه در فطرت‬

‫تصویرنگاری یا موسیقی مطرح‬       ‫مجموعـه ایـن عالـم خیر و ُحسـن‬       ‫بشر هست و ملاك تفكر و‬
‫م ‌یكند‪ .‬این انشاء گاهی از راه‬  ‫و حكمــت اســت و همــة اینهــا‬       ‫استدلال است‪ .‬غیر از این سه‬
‫تصویر است‪ ،‬یعنی تصویری‬          ‫بـاز بـه یـك معنـا بـه حكمـت‬         ‫ادراك از ادراكات دیگری‬
‫كه از آن واقعیت برایش ساخته‬     ‫برمی‌گــردد‪ .‬خداونــد حكیــم‬         ‫هم می‌توان نام برد از جمله‬
‫م ‌یشود را با تصور شخصی‬         ‫اسـت و حكمت را دوسـت دارد و‬          ‫ادراكات الهامی‪ ،‬یعنی با یك‬
‫خودش م ‌یآمیزد و تصویری‬         ‫آن را به‌همــراه ادیــان به‌وســیلة‬  ‫سلسله منتزع از عالم عقل‬
‫جدید نشان م ‌یدهد‪ .‬گاهی‬         ‫انبیــا و رســولانش بــرای مــا‬      ‫و خیال و حس‪ ،‬حقایقی به‬
‫ادراك و الهامی صوتی است‬                                              ‫انسان الهام م ‌یشود‪ .‬یكی‬

‫و آن را در آواز و موسیق ‌یاش‬    ‫فرســتاده اســت‪.‬‬                     ‫از این الهامات «قوة قدسیه»‬

‫بیان م ‌یكند‪ .‬یك موسیق ‌یپرداز‬                                       ‫است كه ب ‌هواسطة آن نوعی از‬

‫ادراك ب ‌هصورت حدس در انسان ظاهر م ‌یشود‪ .‬بسیاری كارش این است كه جلو‌های از جلو‌ههای زیبایی و نغم ‌ههای‬

                                ‫از كشفیات ‌اگر نگوییم همة آنه‌ا نوعی حدس بود‌هاند‪ .‬معنوی را نشان بدهد‪.‬‬

‫حدسیات مرتبط با عالم واقع‪ ،‬قوة قدسیه نامیده م ‌یشود‪ .‬هنـر واقعـی هنری اسـت كـه هنرمنـد با الهـام آن‬

‫در این طریق ادراك‪ ،‬انسان به جوهره و اصل عالم كه آن را دریافتـه باشـد و جمـال حقیقـت را با دیـده دل دیده‬

‫را انسان كبیر‪ ،‬رو ‌حالقدس یا عقل فعال م ‌ینامند‪ ،‬متصل و آن جمـال را دریافتـه باشـد‪ ،‬هما ‌نطـور كـه عارفـی‬

‫م ‌یشود‪ .‬نوع دیگر‪ ،‬الهامات انفعالی است‪ .‬نوع دیگر‪ ،‬مثـل میرداماد در خلسـة ملكوتـی خود جمـال ملكوتی‬

‫ادراك شهودی است كه با آن انسان علم حضوری پیدا صوتـی را می‌شـنود‪ .‬او می‌گویـد مـن مدت‌هـا بـود كه‬

‫می‌كند و در درون حقیقت (حالا چه حقیقت زیبا باشد‪ ،‬در حالـت طهـارت و ریاضتـی خاص‪ ،‬ذكـر «ال ُمغنی» یا‬
‫چه چیزهای دیگر)‪ ،‬در عین و ذات و جوهرة آن قرار «ال ُمغ ّنـی» را می‌گفتـم؛ ُمْغنـی از ریشـة َغنی و ِغناسـت‪.‬‬
‫می‌گیرد‪ .‬در این ادراك‪ ،‬مد ِرك از مد َرك جدا نیست‪ ،‬مثل ًا او در عالـم سـیر و سـلوك ب ‌هدنبـال شـكار جلـوه‌ای از‬
                                                                                                                ‫‪6‬‬
   3   4   5   6   7   8   9   10   11   12   13