Page 22 - فصلنامه فرهنگی خبری شماره دهم
P. 22
شماره دهم :زمستان 1399
■روایت دگردیسی در کرونای انگلیسی؛ نوشته محمدعلی گلاب زاده با بنیاد ایرانشناسی
گرفتند و خود را تا مرز پیامبری بالا بردند زیرا معتقد تاریـخ بیانگـر ایـن واقعیـت اسـت کـه انگلی سها،
بودند که آمدهاند تا «رسالت» خویش را به انجام برسانند آ نگاه کـه آرام و سـاکت و سـاکن ،مهـر خموشـی بـر
لـب زده و بـه قـول کرمان یهـا «موچشـان در نم یآید»
کما اینکه تا اندازهای موفق هم شدند. در اندیشـه اسـتعمار و اسـتثمار و بهرهکشـی از دیگران
خدایـش بیامـرزد سـیدمجید هاشـمی فرزنـد هسـتند .وای بـه روزی کـه جهـش هـم پیـدا کننـد.
شـادروان سـیدمحمد هاشـمی ،بنیانگـذار روزنامـ ه آ نوقـت ببینیـد چـه طوفانـی به پـا م ینمایند ،درسـت
«بیـداری» برایـم نقـل میکـرد کـه در کودکـی دچار مثـل کرونـای جه شیافت هشـان که تـوان ابتلایـش پنج
درد چشـم شـدم ،پـدرم مرا بـه بیمارسـتان مرسـلین برابر و قدرت کشـندگی آن سـه برابر بیشـتر از کرونای
بـرد و پزشـک کشـیک ،مـرا معاینـه کرد ،نسـخهای چینـی اسـت و چنـان پیچیـده و درهـم تنیده کـه گویا
هـم نوشـت و زمانیکه آن را به دسـت پـدرم میداد، واکسـن هـم در مصاف بـا او وامانده اسـت .کرونایی که
بـه قفسـ ه کوچکـی که بـالای سـرش نصب شـده بود نـوع نجیب چینـ یاش با برند سـرزمین تمـدن و تاریخ،
و در آن وافـوری قـرار داشـت اشـاره کـرد و خطاب تاکنون بیـش از دو میلیـون نفر را روان ه قبرسـتان کرده،
بـه پـدرم گفـت :نسـخ ه اصلـی درد چشـم ایـن بچه حالا کرونای انگلیسـی که از سـرزمین تزویر و شـیطنت
آمـده ،چـه خواهد کـرد؟ خدا م یدانـد .به قـول لطیفی:
اینجاسـت ،بهطـور مرتـب دود تریاکـش بدهیـد!
اینجاست که میفهمیم آنها درست گفتند «مرسل» ولدالچمـوش یشـبه بالعموش!
بودند و یکی از رسالتهایشان اشاع ه افیون و گسترش اگر چه این بلای خانمانسوز در همین فرصت
کوتاه ،چنان چنگ و دندانی نشان داده که ملتها هر
اعتیاد در کرمان بود. سو میدوند و راه فراری پیدا نمیکنند اما به باور من،
در ایـنمـورد توصیـه میکنـم جلد اول کتـاب «به خداوند خواست کرونای انگلیسی را بهعنوان نماد
رنـگ کویـر» که حـاوی بخشـی از اسـناد انگلیس در سرزمینی که در گذر تاریخ هر جا رنجی بوده ،ر ّدپای
کرمـان اسـت و توسـط مرکـز کرمانشناسـی انتشـار دولت فخیمه نیز وجود داشته ،نشان دهد و تصویری
روشن از پلشتیهای او را بنمایاند .بیجهت نبود که
روانشاد داییجان ناپلئون در برابر هر حادثهای میگفت
«کار ،کار انگلیساست».
مثل ًا در همین کرمان خودمان ،وقتی انگلیسها
خواستند جای پایی باز کنند و به هدفهای شوم
خود برسند ،چند تا پزشک اعزام کردند و آنها با
ظرافتی وصفناشدنی ،نخست به احداث بیمارستانی به
نام«مرسلین» روی آوردند و عجبا که از چه نامی بهره
20