Page 23 - فصلنامه فرهنگی خبری شماره دهم
P. 23

‫شماره دهم‪ :‬زمستان ‪1399‬‬

‫با بنیاد ایران‌شناسی‬       ‫راه‌آهـن‪ -‬حـق انحصار معـادن و اجازه‌ تأسـیس بانک‬     ‫یافته و مجلدات دیگر آن نیز در دسـت انتشـار اسـت‬
                           ‫شـاهی را به ما بدهید‪ ،‬مـا هم ‪ 40/000‬لیره انگلیسـی‬    ‫را بخوانیـد تـا ببینیـد کرونـای انگلیسـی در روزگار‬
                           ‫بـه شـما وام می‌دهیـم کـه برویـد فرنـگ را بگردید‬     ‫قاجـار چه بر سـر این دیـار آورد‪ .‬این اسـناد نوشـت ‌ه‬
                           ‫و کیـف کنیـد و چنیـن بـود کـه قـرارداد ‪ 25‬ژوئیـه‬     ‫سرپرسـی سـایکس و دیگـر کنسـول‌های انگلیسـی‬
                           ‫‪ 19/1872‬جمـادی‌الاول ‪1289‬ق بسـته شـد و باز هم‬        ‫اسـت کـه گزارشـات هفتگی کرمـان را بـرای دولت‬
                           ‫بـه قـول کرمانی‌هـا‪ ،‬ایـن دسـت‌پخت آن‌قـدر شـور‬      ‫متبوعـ ‌ه‌ خـود می‌فرسـتادند‪ ،‬لـذا هیچ جـای تردیدی‬
                           ‫بـود که «پک و پوز آشـپز هـم توی هم رفـت» چون‬
                           ‫بعدهـا «لردکـرزن» تئوری‌پرداز سـلطه‌ مطلـق انگلیس‬                            ‫در محتـوای آن‌ها نیسـت‪.‬‬
                           ‫بـر ایران حیـرت خـود را از قـرارداد یاد شـده اعلام‬   ‫در این اسناد‪ ،‬م ‌یبینیم که چگونه دس ‌تاندرکاران‬
                           ‫کـرد و گفـت‪‌« :‬واگـذاری کامـل و فوق‌العـاده تمـام‬    ‫حکومت کرمان‪ ،‬هر هفته باید به حضور عالیجناب‬
                           ‫منابـع صنعتـی یک کشـور به دسـت بیگانـگان‪ ،‬جای‬        ‫کنسول م ‌یرسیدند و برنامه‌های خود را تقدیم م ‌یکردند‪.‬‬
                           ‫تعجـب دارد» (بـه رنـگ کویـر ص‪ )315‬آن وقت در‬          ‫اگر نظر مبارک ایشان مثبت بود‪ ،‬آن‌وقت با انجام آن‬
                           ‫همیـن زمان‪ ،‬عالیجناب کنسـول در یادداشـت شـمار ‌ه‌‬    ‫امور موافقت می‌فرمودند‪ .‬در غیر ای ‌نصورت‪ ،‬حق‬
                           ‫‌‪ 42‬منتهـی بـه سـوم دسـامبر می‌نویسـد‪« :‬قحطـی نان‬    ‫نداشتند دست از پا خطا کنند‪ ،‬حتی برای گماردن افراد در‬
                           ‫در نانوایی‌هـای کرمـان موجـب نارضایتـی در شـهر‬       ‫پست‌های گوناگون‪ ،‬عالیجناب کنسول باید حرف آخر‬
                           ‫شـده اسـت‪ ،‬گرچـه قیمـت رسـمی گنـدم ‪ 22‬تومـان‬         ‫را م ‌یزدند‪ .‬بی‌جهت نبود ک ‌ه‪ -‬به قول معرو ‌ف‪ ‌-‬مرده‌شوی‬
                           ‫اسـت‪ ،‬فعا ًل این قیمـت به ‪ 27‬تومان رسـیده اسـت»‪.‬‬     ‫هم به گریه افتاد و ناصرالدین‌شاه ی ‌کبار به وزیر مختار‬
                                                                                ‫خود گفت‪ :‬از این آقایان (انگلیسی‌ها) بپرسید که آیا ما‬
                                                            ‫(همـان ص‪)281‬‬
                           ‫بیچـاره مـردم کرمـان از قحطی نان جـان می‌دادند‬                        ‫در این مملکت هیچکاره هستیم؟!!‬
                           ‫و دلشـان خـوش بـود کـه در بـازار‪ ،‬همیـن محـ ِل‬       ‫بـه جـز ایـن‪ ،‬کرونـای انگلیسـی روزگار قاجـار‪،‬‬
                           ‫کنونـ ِی مدرسـ ِه حیاتـی‪« ،‬بانـک شـاهی» راه‌انـدازی‬  ‫منتظـر بود کـه طعم ‌ه‌ خـود را بی‌دردسـر شـکار کند‪،‬‬
                           ‫شـده و مشـتی خیره‌سـر انگلیسـی و همپالکی‌هـای‬        ‫مثا ًل وقتـی ناصرالدین‌شـاه تصمیـم گرفـت به سـفر‬
                           ‫ایرانی‌شـان‪ ،‬کلاهشـان را کـج گذاشـته و از فـرط‬       ‫فرنـگ بـرود (‌‪1872‬م) و تحفـ ‌ه‌ فرنگـی برایمـان‬
                                                                                ‫بیـاورد‪ ،‬پولـی در بسـاط مملکـت وجـود نداشـت‪.‬‬
                                     ‫شـکمبارگی‪ ،‬گام‌هـا را آرام برمی‌دارنـد‪.‬‬    ‫انگلیس‌هـا می‌دانسـتند کـه الان وقـت شکارسـت‪،‬‬
                           ‫مـن راه مـی‌روم کـه بـه دسـت آورم غـذا ‪ /‬آقـا‬        ‫لـذا همین‌کـه حسـین‌خان مشـیرالدوله‪ ،‬درخواسـت‬
                                                                                ‫وام بـرای سـفر شـاه را مطرح کـرد‪ ،‬عالیجناب سـفیر‬
                                               ‫بـرای هضـم غـذا راه مـی‌رود!‬     ‫انگلیـس‪ ،‬دسـت بـر روی چشـم گذاشـت و بـا کمال‬
                           ‫آری کرونـای انگلیـس و خـوی ددمنشـانه‌اش‪،‬‬             ‫احتـرام‪ ،‬شـخصی بـه نـام «رویتـر» را معرفی کـرد که‬
                           ‫چنـدان تازگـی نـدارد‪ .‬بـاز هـم خـدا پـدر ایـن‬        ‫ارز مـورد نیـاز اعلیحضـرت را تأمین کند‪ .‬ایشـان هم‬
                           ‫ویروس‌شـان را بیامـرزد کـه شـاخک‌های تقویـت‬          ‫دسـت بر سـینه فرمودنـد‪ :‬اطاعـت امر می‌شـود‪ ،‬فقط‬
                           ‫شـده و جهش‌یافتـه‌اش خیلـی زود در سـلول‌های‬          ‫یـک شـرط کوچولـو دارد کـه شـما‪ -‬امتیـاز کشـیدن‬
                           ‫حیاتی فـرو می‌رود و در مدت کوتاهی کار را یکسـره‬

                      ‫‪21‬‬
   18   19   20   21   22   23   24   25   26   27   28